عرق نشسته بر شیشـــــــه ها
عرق نشسته بر شیشـــــــه ها...
انگار پنجـــــره شرمنده است به جای تـــــو...
از بس چشم به راهت مانده ام...
عرق نشسته بر شیشـــــــه ها...
انگار پنجـــــره شرمنده است به جای تـــــو...
از بس چشم به راهت مانده ام...
دلــم گرفــتـه از آدمــایــی کــه میــگن :
دوست دارم امــا مــعــنـیشـو نـمـیدونـن
از آدمـایــی کــه مـیـخـوایـن مــال اونـا بـاشـی امــا خـودشـون مــال تـو نـیستـن
از اونـایی کـه زیـر بـارون برات میمیرن و وقـتـی آفـتـاب مـیشـه
همــه چـیز از یـادشــون مـیره
آنقدر آمـدنـدنـت
به تاخیر افتاده است
که فقط می دانم کسی را روزگاری دوست داشته ام
که حالا شاید
دیگر نشناسمش !
به ایده ال هاتون بهترفکرکنید
تاانتخاب خوبی داشته باشید و شکست نخورید
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من » دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
هَمـِﮧ مے تـُـونـَטּ « اِسمِتـــ » روُ صـِבآ ڪُنـَטּ
اَمـّـآ یڪے ـهَستــــ ڪِـﮧ
وَقتے اِسمِتـــ روُ میگِـﮧ ( لـِذّتــــ ) مے بـَرے
وَ بــآ { تَمــآمـِ وُجـوُב } בر جـَوآبشـ בوستــــ בآرے بـگے :
┴┬▐جــــــُــــوטּِ בلَــمـ ┴┬▐
بیزار باش از معشوقی که
اسم هرزگی هایش را بگذارد
"آزادی"
اسم نگرانی هایت را بگذارد
"گیر دادن"
و برای بی تفاوتی هایش
"اعتماد داشتن به تو" را بهانه کند ...
هیچ وقت به خاطر هیچ کس؛
از ارزش هایت دست نکش؛
چون، زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛
تو می مانی و یک «منِ» بی ارزش ...!
.
.
.
خستـه ام (!)
از ایـن سوال بـی جـواب که هر لحظـه مـی پـرسم؟
(!) یعنــی الان کجـاسـت .../
هر لحظه حـواس ِ دلـَم برای تـو پـرت اسـت ... (!)