بــــــغـــض
سیمرغ طلایی |
خــــدایـــــا
مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟
ایــــن بــــــغـــض
بــــــه تــــنـــهــایــی . . .
از گـــلـویــم
پـــایـــیــن
نـــمــی رود.....!
بایگانی
- خرداد ۱۴۰۳ (۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۱۱)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۴)
- مرداد ۱۳۹۳ (۲)
- تیر ۱۳۹۳ (۱۹)
- خرداد ۱۳۹۳ (۴)
- فروردين ۱۳۹۳ (۱۱)
- اسفند ۱۳۹۲ (۳۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۳۹)
- دی ۱۳۹۲ (۳۵)
- آذر ۱۳۹۲ (۲۸)
- آبان ۱۳۹۲ (۱۴)
- مهر ۱۳۹۲ (۷)
- شهریور ۱۳۹۲ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۲ (۱۰)
- تیر ۱۳۹۲ (۴۲)
- خرداد ۱۳۹۲ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۹۱)
- فروردين ۱۳۹۲ (۵۵)
- اسفند ۱۳۹۱ (۱۴۱)
- بهمن ۱۳۹۱ (۱۱۱)
پیوندهای روزانه
آخرین مطالب
بیا بریــــــــــــــــم...
سیمرغ طلایی |
گاهی دلم می خواهد وقتی بغض میکنم!
از آسمان به زمین بیایی....
اشک هایم را پاک کنی ...
دستم را بگیری و بگویی:..
اینجا آدما اذیتت می کنن؟!
بیا بریــــــــــــــــم...
آب از آب تکان نخورده است
سیمرغ طلایی |
خراب شود شهر خفته‌ی بخت من...
که بر سنگفرش آن
تو با دیگری نفس کشیده‌ای
و
آب از آب تکان نخورده است ....!
تصمیــم کبــر ے
سیمرغ طلایی |
خواستے دیگـــه نباشے ،
آفرین… چــــه با اراده !
لعنَت به دبستانـے که تو از درسهاش ،
فقط تصمیــم کبــر ے رو آموختـــے
او دوستم ندارد
سیمرغ طلایی |
او ، دوستم ،ندارد
سه واژه،
به سنگینی تمام غم دنیا
سه واژه،
برای تعریف تنهایی
سه واژه،
و دنیایی درد
«او دوستم ندارد»
یعنی شکستن
یعنی اشک
یعنی آه
«او دوستم ندارد»
یعنی دستهایم را نگرفت
یعنی تنها ماندم
یعنی یخ زدم، مردم
یعنی امیدم مرد
«او دوستم ندارد»
یعنی
او دیگری را دوست دارد!!
سه واژه،
به سنگینی تمام غم دنیا
سه واژه،
برای تعریف تنهایی
سه واژه،
و دنیایی درد
«او دوستم ندارد»
یعنی شکستن
یعنی اشک
یعنی آه
«او دوستم ندارد»
یعنی دستهایم را نگرفت
یعنی تنها ماندم
یعنی یخ زدم، مردم
یعنی امیدم مرد
«او دوستم ندارد»
یعنی
او دیگری را دوست دارد!!
یعنی باید بروم
یعنی جایم خالی نیست!
«او دوستم ندارد»
بـــایـــد رفـــت...
آن شب ...
سیمرغ طلایی |
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
آن شب که شب پره ها ..
عاشــقـــانه تر ..
نــــور را می جســـتند ...!
و اتاقم ..
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
آن شب که شب پره ها ..
عاشــقـــانه تر ..
نــــور را می جســـتند ...!
و اتاقم ..
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
اشک...
سیمرغ طلایی |
اشک...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
وجودم
سیمرغ طلایی |
من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست
آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم
با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم
آرزویم نظری روی تو و دیدن توست
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم
با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم
هــ ـر زنــ ـی
سیمرغ طلایی |
هــ ـر زنــ ـی
دلـــش میخـ ــواهــــ ــد صـ ــاحب پسـ ــر شـ ــود
پـــســ ـری کــ ـ چـــشـ ــمـانــ ـش
شـــبیــ ـه چـــشـ ــمـان مــ ـردی باشــ ـد کــ ـ عاشــ ـقــ ـش استــ ـ
....
شهر بدون یار
سیمرغ طلایی |
خداوند می دانست که یعقوب نبی را کور کرد
میدانست که شهر بدون یار دیدن ندارد
کاش الان هم خدا می دانست پنجشنبه جمعه ها دیدن دویار دگر کنار هم برای تنهایان حسرت میاورد
به راستی مگر شهر بدون یار دیدن دارد؟