مســاحــت خلــوتــم
مســاحــت خلــوتــم را
پــر کــن!
فــرقــی نــمی کنــد،
عمــودی یــا افقــی!
همیــن کــه ضلعــی
از چهــار دیــواری ام بــاشــی،
کــافــی ســت . . .
مســاحــت خلــوتــم را
پــر کــن!
فــرقــی نــمی کنــد،
عمــودی یــا افقــی!
همیــن کــه ضلعــی
از چهــار دیــواری ام بــاشــی،
کــافــی ســت . . .
گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود دارد به شما لطف می کند ؛
او فضایی خالی به جا میگذارد برای کسی که
لیـــــــاقــــــت آنجا بودن را داشته باشد …
من
کاناپهای پوسیده
در باران …
تو
سربازی دورافتاده
با گلولهای در پهلو …
چقدر دیر
همدیگر را پیدا کردیم …
هزار بار آمدم خطش بزنم از قلبم
خود خودش را
یادش را
اسمش را
اما …
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه !!!!
خیالت راحت باشد , چیزی نشده....
یک شکست عاطفی ساده .!
دوستش داشتم , دوستم داشت.!
دوستش دارم , دیگر دوستم ندارد....
مانده ام , رفته....
هستم , ولی او نیست....
به همین سادگی ....
فقط ...
فقط یک نفر این حوالی...
بدجوری....
سیگاری شده....!!
زن که بـاشـے ...
عـاشـق شـوے "چـشـم سـفـیـد" خـطـابـَت مـے کـنـنـد !
راسـت مـے گـویـنـد . .
چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه..
"تـو" ..
مـُسـافـر هـیـچـکـدام نـبـودے
چـقــ در خـ وبـ ه . .
کـسـ♥ـی هـسـتـــــ . .
کـ ه وقـتـ ی بـ ـهـ ش فـکــــــ ر مـ ی کـنـ ی . .
اونـقـــــــ در گــــــ رم مـ ی شـ ی . .
کـ ه یـ آدتــــــــ مـیـــــ ره . .
اتـ آقـتــــــــ چـقـــــ در ســــ رده . .
اید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ،
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛
هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد
بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را …
روزی که دروغ میگوید ،
روزی که دیگر دوستم ندارد ،
روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد
و روزی که عاشق دیگری می شود