حَرفِ ڪمــے نیست!
سیمرغ طلایی |
حَرفِ ڪمــے نیست!
بـےآنڪـﮧ بخوآهـے بـیآیدو بـےآنڪـﮧ بخوآهـے ،
در اوج ِ خوآستَنَت و شآیَد نَخوآستَنش ، برَوَد!
حَرفِ ڪمــے نیست!
سپیدبَختــے ڪســے رآ آرزو ڪُنـے
ڪـﮧ بـﮧ خآڪِ سیآهَت نشآنده اَست ...
حَرفِ ڪمــے نیست!
بآ "بـﮧ اُمیده دیدآر" اَز او خداحافظــے کنــے و او ...
"دیدآر بـﮧ قیآمَت" ڪلـآمـﮧ آخرَش بآشَد!
حَرفِ ڪمــے نیست!
خودَت رآ برآیِ نیمـﮧیِ گمشُده ات ڪـﮧ روزی خوآهَد آمَد
دَست نآخورده و بڪر نگآه داری و او!
بڪآرت رآ در آغوش ِ دیگری اَز خود درآنده بآشد!
و نـﮧ تَنهآ پَرده ، شآید روحَش نیز بَرده ...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.